
ریشه شناسی احساس تعلق مردم كشمیر نسبت به سردار سلیمانی
اسطورگی سلیمانی؛ محبوبیت و امنیتسازی در حلقههای میانی تمدنساز
شاید بتوان به این موضوع اشاره داشت كه محبوبیت سلیمانی در جوامع اسلامی انعكاس «شخصیت اسطورهای» نامبرده است. نكته جالبتوجه آن است كه اسطوره دارای حیات مادی، چگونگی اثربخشی در زندگی اجتماعی شهروندان و چگونگی پایان زندگی خواهد بود. اسطورهها، نمادهای حیاتبخش جوامع تلقیشده و میتوانند عمری طولانی برای تهییج گروههای اجتماعی داشته باشند. آنچه در ارتباط با «اهانت به تصویر سردار سلیمانی» در كشمیر هند اتفاق افتاد، نمادی از چگونگی ارتباط جامعه با اسطوره تلقی میشود.
ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران
مقدمه
بخش قابلتوجهی از كنش گروههای اجتماعی بر اساس انگارههای ذهنی آنان شكل میگیرد. پرسش اصلی آن است كه انگارههای ذهنی تحتتأثیر چه نیروها و مؤلفههایی حاصل میشود؟ برخی از نظریهپردازان چنین رویكردی را ناشی از «قالبهای تصویری و ادراكی» جامعه نسبت به نخبگان میدانند؛ درحالیكه گروهی دیگر به این موضوع اشاره دارند كه «اسطوره» همواره میتواند نقش مؤثری برای تهییج گروههای اجتماعی محسوب شود. چگونگی پیوند اسطوره با فضای اجتماعی را میتوان در ارتباط با قالبهای ادراكی بسیاری از گروههای شهروندی كشورهای مختلف نسبت به سردار سلیمانی دانست.
شاید بتوان به این موضوع اشاره داشت كه محبوبیت سلیمانی در جوامع اسلامی انعكاس «شخصیت اسطورهای» نامبرده است. نكته جالبتوجه آن است كه اسطوره دارای حیات مادی، چگونگی اثربخشی در زندگی اجتماعی شهروندان و چگونگی پایان زندگی خواهد بود. اسطورهها، نمادهای حیاتبخش جوامع تلقیشده و میتوانند عمری طولانی برای تهییج گروههای اجتماعی داشته باشند. آنچه در ارتباط با «اهانت به تصویر سردار سلیمانی» در كشمیر هند اتفاق افتاد، نمادی از چگونگی ارتباط جامعه با اسطوره تلقی میشود.
اسطوره و اثربخشی در فضای اجتماعی جوامع اسلامی
اسطوره زمانی شكل میگیرد كه زمینه برای اثربخشی اجتماعی بهوجود آید. بخش قابلتوجهی از اسطورههای یونان انعكاس چگونگی رابطه شهروندان با فضای امنیتی و ادراكی آنان بوده است. كارویژه سردار سلیمانی در قرن 21، معطوف به «امنیتسازی منطقهای» بود. در شرایطی كه نیروهای گریز از مركز همانند داعش ظهور پیدا میكنند و تلاش دارند تا نظم جدیدی مبتنی بر خشونت را شكل دهند، طبیعی است كه تحرك عملیاتی و تاكتیكی افرادی همانند سردار سلیمانی میتواند زمینه لازم برای شكلگیری فضای ادراكی معطوف به اسطوره را فراهم سازد.
اسطوره جدید منطقهای محور اصلی كنش تاكتیكی در محیط پرمخاطره امنیتی غرب آسیا بوده است. در شرایطی كه بسیاری از ژئوپلیتیسینها به این موضوع اشاره دارند كه «خاورمیانه بهمنزله كمربند شكننده» محسوب میشود، طبیعی است كه اسطوره بتواند تأثیر خود را در فضای اجتماعی و قالبهای ادراكی محیط منطقهای بهجا بگذارد. واقعیت آن است كه اسطورهها در شرایط تهدید و كنش فراانسانی ظهور مییابند. شاید بتوان اسطوره جدید منطقهای را بر اساس «تاكتیك جنگ نامتقارن» تبیین کرد.
اسطوره منطقهای باید بتواند سبك جدیدی از مدیریت در سطوح بوروكراتیك، تاكتیكی و راهبردی را شكل دهد. الگوی كنش ایران در دوران دفاع مقدس نیز میتوانست زمینههای لازم برای ظهور اسطورههایی را فراهم آورد. افرادی همانند همت، باكری، ناصر كاظمی، محمد بروجردی و محمود كاوه را میتوان نمادهای اسطورهای جنگ تحمیلی دانست. سردار سلیمانی، ریشه در فضای كنش ارتباطی با اسطورههای دوران جنگ تحمیلی داشته و به همین دلیل توانست نقش جدیدی را در فضای آرمانی غرب آسیا در مقابله با اسرائیل و داعش شكل دهد.
مقابله با تهدیدات، محور اصلی كنش بازیگر اسطورهساز در ایران انقلابی محسوب میشود. الگوی كنش سردار سلیمانی در مقابله با تهدیدات فراروی ایران ماهیت تاكتیكی و راهبردی داشت. اسطوره میتواند با تاكتیك الگوی كنش ارتباطی و شكلبندی رفتار اجتماعی ظهور پیداكرده و بازسازی شود. «دورنمای تفكر»[1] سلیمانی برای مدیریت محیط منطقهای بر اساس شاخصهای كنش راهبردی تنظیم شده بود؛ درحالیكه «مأموریتهای سازمانی»[2] سلیمانی در مقابله با تهدیدات ماهیت تاكتیكی داشت.
برخی از اسطورهها قابلیت خود را در چگونگی تعامل و مبارزه با نیروهای بحرانساز به نمایش درمیآورند. مهمترین ویژگی سردار سلیمانی برای اسطورگی آن است كه نهتنها در فضای كنش ارتباطی با گروههای اجتماعی قرار گرفت، بلكه نقش مؤثری در فضای كنش تاكتیكی غرب آسیا عهدهدار بود. به همین دلیل، فقدان سلیمانی نشانههای مشخصی از اسطوره را در جهان اسلام بهوجودآورده كه انعكاس آن در فضای درهمپیوستگی جامعه، آرمانها و چگونگی ابراز تعلق خاطر آنان به نامبرده را منعكس میسازد.
مشروعیت هر اسطوره تحتتأثیر قالبهای ادراكی خاصی خواهد بود. مشروعیت اسطورهای سردار سلیمانی بر اساس قالبهای تاكتیكی در جهت مقابله با تهدیدات شكل گرفته است. چگونگی پیوند حوزه بوروكراتیك با ضرورتهای تاكتیكی و محیط راهبردی جمهوری اسلامی را میتوان در مدل فرماندهی منطقهای سلیمانی ملاحظه کرد. سلیمانی توانست از سازوكارهای موازنه تهدید برای ارتقاء كنش تعاملی خود با سایر بازیگران بهره بگیرد و از این قابلیتها در جهت مقابله با تهدیدات منطقهای و نمادهای آشوبساز استفاده كند.
اسطورهسازی در فضای تمدنسازی منطقهای
اسطورهها عموماً در دورانهای گذار شكل میگیرند. در فضای دوران گذار، نیروهای اجتماعی از قابلیت لازم برای اثربخشی محیطی برخوردارند. هر اسطوره میتواند نقش مؤثر خود را در فضای تمدنی و شكلگیری روندهای اجتماعی جدید منعكس سازد. به این ترتیب، اسطورهها از قابلیت لازم برای بازتولید قالبهای ادراكی و تصاویر ذهنی برخوردارند كه با نشانههایی از كنش تمدنی پیوند مییابد. سردار سلیمانی از این جهت اهمیت دارد كه توانست حوزه نقشیابی خود را در فضای تمدنی بازتولید نماید.
احساس تعلق مردم كشمیر نسبت به سردار سلیمانی بیش از آنكه در چهارچوب مذهبی انعكاس داشته باشد، باید آن را تابعی از قالبها و قواعد تمدنی دانست. تمدنها مربوط به آموزههای سیاسی و الگوی كنش مدیریتی مربوط به جوامعی هستند كه از انگیزه لازم برای نقشیابی منطقهای برخوردارند. بازیگرانی كه بتوانند الگوی كنش رفتاری خود را در فضای آرمانی شكل دهند، طبیعی است كه نشانههایی از تعلق و همبستگی ادراكی را بهوجود میآورند. آنچه در ارتباط با احساس تعلق جوامع اسلامی محیط همجوار نسبت به سردار سلیمانی وجود دارد، مرزبندی كنش تاكتیكی او با تهدیداتی همانند اسرائیل و داعش بوده است.
بعد دوم كنش تاكتیكی در روند اسطورهای سلیمانی را میتوان بهرهگیری از سازوكارهای امنیتسازی درونزا دانست. هرگونه امنیتسازی میتواند از طریق سازوكارهای ائتلافسازی تاكتیكی و موازنه تهدید شكل بگیرد. اسطورهها در شرایطی شكل میگیرند و بازنمایی میشوند كه قالبهای تمدنسازی فرهنگی و اجتماعی نیز در حال ظهور باشد. مقابله با تهدیدات در راستای امنیتسازی برای تقویت زیرساختهای اجتماعی تمدنی خواهد بود. در «گام دوم» انقلاب اسلامی، فرآیند تمدنسازی منطقهای و بهینهسازی سازوكارهای امنیتساز در جنوب غرب آسیا، محور مقاومت بهعنوان یكی از عوامل بحرانساز منطقهای محسوب میشود.
همانگونه كه اسطوره میتواند امنیتسازی كند و سلیمانی محیط منطقهای را برای توسعهطلبی داعش و اسرائیل ناامن سازد، همانگونه هم محیط اجتماعی میتواند برای اسطوره امنیت ادراكی جاودانه بسازد. جاودانگی در محیط اجتماعی تولیدشده، اما در ذهنیت تاریخی جوامع بازتولید میشود. در دوران بحرانهای ساختاری نظام بینالملل، زمینه برای شكلگیری آشوبهای منطقهای بهوجود میآید. سلیمانی توانست از طریق چگونگی مقابله با آشوب زمینه تعلق به جوامعی را بهدست آورد كه در فضای محرومیت امنیتی قرار داشتند.
اسطوره باید بتواند الهامبخش و نجاتبخش باشد. سردار سلیمانی از سازوكارهای كنش تاكتیكی برای الهامبخشی اجتماعی و امنیت منطقهای بهره گرفت. در دوران آشوب، الگوی كنش بازیگران باید ماهیت تاكتیكی داشته باشد. بحرانهای منطقهای از این جهت اهمیت دارد كه زمینه لازم برای شكلگیری تغییرات فزاینده در ساختار نظام جهانی و محیط منطقهای را اجتنابناپذیر میسازد. كشورهایی همانند ایران كه در محیط بحرانی سیاست بینالملل قرار دارند، برای تأمین امنیت خود نیازمند بهرهگیری از مدل كنش تاكتیكی و رهیافت موازنه تهدید خواهند بود.
نقشیابی سلیمانی در محیط پرتنش غرب آسیا معنا پیدا كرد. مقابله با تهدیدات منطقهای در «گام دوم» انقلاب اسلامی ماهیت پیچیده و درهمتنیدهای خواهد داشت. بحرانها میتواند اسطوره را در دامن خویش برساخته سازد. برساختگی ویژگی اصلی درهمتنیدگی فضای اجتماعی، قالبهای ادراكی و فرآیندهای امنیتسازی در محیطهای منطقهای پرمخاطره محسوب میشود. در یك دوران تاریخی، صدامحسین بهعنوان كارگزار نیابتی ایالات متحده و قدرتهای بزرگ از سازوكارهای كنش تهاجمی وارد جنگ مستقیم علیه ایران گردید.
بسیاری از نظریهپردازان به این موضوع اشاره دارند كه سازماندهی جنگهای منطقهای دارای پیامدهای پرمخاطره برای امنیت منطقهای خواهد بود. در روند دفاع مقدس فرماندهانی همانند سلیمانی ظهور پیدا كردند كه از قابلیت لازم برای گسترش ساختار قدرت ایران در قالب محور مقاومت برخوردار بودند. چگونگی واكنش سردار سلیمانی نسبت به بحران منطقهای جنوب غرب آسیا كنشی تاكتیكی در راستای چگونگی نقشیابی ایران جهت مقابله با تهدیدات تاكتیكی بوده است.
در اوایل قرن 21، تهدیدات فراروی ایران بهگونه تدریجی افزایش پیدا كرد. مقابله با تهدید اگر در شرایط همتراز و متقارن شكل میگرفت، در آن زمان فرماندهی معنا پیدا میكرد؛ درحالیكه اگر مقابله با تهدیدات در فضای نامتقارن و جنگ ناهمتراز انعكاس پیدا میكرد، در آن شرایط زمینه برای ظهور اسطوره اجتنابناپذیر میشد. هرگونه تهدیدی، زمینه تحرك منطقهای و كنش عملیاتی ایران را اجتنابناپذیر ساخت. واقعیت مدیریت امنیت منطقهای در «گام دوم» انقلاب اسلامی مبتنی بر نشانهها و سازوكارهایی است كه مبتنی بر مقابله با تهدیدات پیچیده، جنگهای نیابتی و شاخصهای امنیتی منطقه آشوبزده خواهد بود. نقشیابی سردار سلیمانی انعكاسی از انتخاب كنش تاكتیكی وی در جهت مقابله با تهدیدات بوده است.
تمدنسازی را میتوان بخشی از ضرورتهای راهبردی و نیازهای منطقهای جنوب غرب آسیا و خاورمیانه عربی دانست؛ منطقهای كه در سالهای بعد جنگ سرد با نشانههایی از بحران و ستیزش امنیتی همراه بوده است. مقابله با تهدیدات را میتوان بخشی از ضرورتهای مدیریت راهبردی ایران دانست. در چنین فرآیندی، بهرهگیری از سازوكارهای فرماندهی و مدیریت تاكتیكی سردار سلیمانی میتواند نتایج و مطلوبیتهای بیشتری را برای نقشیابی مدل فرماندهی سردار سلیمانی مبتنی بر موازنه تهدید ایفا نماید.
اسطورهسازی، موازنه تهدید و كنش نامتقارن
سردار سلیمانی توانست زیرساختهای لازم برای كنش نامتقارن را شكل دهد. كنش نامتقارن نیازمند بهرهگیری از نیروها و ابزارهایی بود كه ضرورت مقابله با تهدیدات تاكتیكی را اجتنابناپذیر میساخت. هرگونه موازنه تهدید نیازمند تولید قدرت خواهد بود؛ بنابراین، جمهوری اسلامی بهگونه اجتنابناپذیر برای مقابله با تهدیدات باید از سازوكارهای تولید قدرت استفاده كند. در محیط امنیتی ایران شاهد شكلگیری تهدیدات تركیبی و هیبریدی بودیم كه فرماندهی اسطورهساز باید سازوكارهای مقابله با اینگونه تهدیدات را فراهم سازد.
سردار سلیمانی توانست مدیریت و معماری مقابله با تهدیدات منطقهای را از طریق موازنه تهدید و اقدامات نامتقارن فراهم آورد. به همین دلیل است كه طیف گستردهای از گروههای اجتماعی نسبت به قالبهای كنش تاكتیكی سلیمانی احساس امنیت و حیات اجتماعی پیدا كردهاند. هر یك از حلقههای موازنه تهدید امنیتی از قابلیت لازم برای سازماندهی جنگ نیابتی علیه ساختار و قابلیتهای ایران برخوردار است. سردار سلیمانی توانست سازوكارهای مقابله با تهدیدات از طریق ائتلافسازی تاكتیكی را بهوجود آورد.
نتیجه
اسطورگی سردار سلیمانی، رابطه مستقیمی با جهتگیری و الگوی كنش وی در سطوح تاكتیكی و اجتماعی دارد. سلیمانی توانست قالبهای گفتمانی را تولید نماید كه مبتنی بر مقاومت باشد. سردار سلیمانی توانست تاكتیكهای نظامی با كنش انساندوستانه را پیوند دهد. وی، احساس تعلق به طیف گستردهای از گروههای اجتماعی داشت كه در معرض تهدید قرار داشتند. اگر انگاره فرمانده بر اساس نشانههایی از مقاومت، عدالت، توزیع اقتصادی برابر و مشاركت عمومی در حوزه راهبردی باشد تدریجاً از قابلیت لازم برای اسطورگی برخوردار میشود.
نقشیابی اسطوره ارتباط مستقیمی با چگونگی فضای امنیت منطقهای دارد. سلیمانی در دورانی زندگی كرد كه نشانههایی از «آشوب در سیاست و امنیت جهانی» شكلگرفته و بهگونه تدریجی بازتولید شده بود. هر اسطوره باید نشانههایی از قالبهای گفتمانی و پادگفتمانی را تولید كند. پادگفتمانهای تاكتیكی در محیط منطقهای ایران عموماً از سوی بازیگرانی شكل میگیرد كه دارای قالبهای ادراكی متعارض با فرهنگ ایرانی و سازوكارهای كنش جمهوری اسلامی در محیط منطقهای دارند.
نقشیابی سردار سلیمانی در فضای اجتماعی و ادراكی گروههای اجتماعی حوزه همجوار از شرق مدیترانه تا آسیای جنوب غربی و شبهقاره هند از یكسو ماهیت هویتی داشته و از سوی دیگر، ارتباط مستقیم با چگونگی و فرایند امنیتسازی منطقهای داشته است. عموماً بازیگرانی كه بتوانند برای گروههای اجتماعی و شهروندی امنیت، رفاه و امید به زندگی را ایجاد نمایند تدریجاً به اسطوره تبدیل میشوند. اسطوره باید گفتمانی را تولید كند كه مبتنی بر عامگرایی شهروندان در برابر معیارهای امنیتساز باشد.