
دکتر رضا میرابیان:
انصارالله نقش تعیینکنندهای در آینده مقاومت خواهد داشت
بر مبنای این روند رشدی که الآن انصاراللّه دارد؛ قطعاً بدون تدابیر شهید سلیمانی رسیدن به این نقطه امکانپذیر نبود. تنها یک کشور نبود که به انصاراللّه حمله کرد، بلکه خود رسانههای غربی و آمریکایی و انگلیسی گزارشهایی در این خصوص ارائه دادند که افسران آمریکایی و انگلیسی در اتاق فرماندهی جنگ ریاض حضور فیزیکی داشتند. آنها عملیات را هدایت و مدیریت میکردند و در این جنگ مشارکت داشتند. اخیراً، یکی از سایتهای فرانسوی اعلام کرده بود که فرانسویها یکسال بعد از شروع جنگ، حدود دهها هزار بمب و تسلیحات به عربستان، امارات و قطر فروختند.
نقش جمهوری اسلامی بعد از انقلاب در گسترش اندیشه مقاومت در برابر مصادیق استکبار (آمریکا و همپیمانانش در منطقه) چطور بوده است؟ چطور توانست این اندیشه را به سایر کشورهای منطقه منتقل کند؟
وقتی سفارت آمریکا در تهران اشغال شد، امام فرمودند اشغال لانه جاسوسی، انقلابی بزرگتر از انقلاب 22 بهمن بود. امام، فرهنگ مقاومت، فرهنگ آزادیبخشی و فرهنگ رهایی از ظلم و جور و استبداد و بیگانهپرستی را در بین تربیتشدگان خود از جمله حاج قاسم ایجاد کرد.
وقتی جمهوری اسلامی ایران به حاکمیت رسید، این فرهنگ را متبلور کرد و گسترش داد و حالت سازمانی پیدا کرد و نظم گرفت؛ اما در دوران جنگ بهدلیل درگیری کل کشور و جلوگیری از تجاوز و اشغال و تجزیه کشور، آنطور که باید جمهوری اسلامی ایران نتوانست فعالیت کند، ولی این اتفاق باعث شد که ما بنیان اساسی نیروهای مقاومت عراق را در همین جنگ شکل دهیم. سپاه بدر عراق در دل جنگ تربیت شد و شکل گرفت. همینها بودند که جلوی داعش ایستادند. بنابراین، جریان مقاومت هیچوقت متوقف نشد و ساختار و ابعاد گستردهای پیدا کرد؛ حتی نیروهای آزادیبخش دنیا و کشورهایی که مسلمان نیستند، فرهنگ مقاومت را از ما الگو گرفتند.
حاج قاسم، بهعنوان فرمانده جبهه مقاومت چه تأثیری در عملکرد کشورهای دیگر داشت؟
از زمانی که حاج قاسم مسئولیت فرماندهی سپاه قدس را پذیرفت، بهخاطر کاریزمای که داشت، سپاه قدس، مقاومت و ارتباطات با خارج از کشور گسترش یافت. وقتی شما قصد انجام کاری را دارید، نمیتوانید تنها با ابزار و حربه نظامی ورود کنید. ابتدا باید آن کشور را متقاعد کنید و سپس ورود کنید. خب، حاج قاسم اینگونه بود. کاریزمای حاج قاسم در مقاومت، آزادیبخشی، جلوگیری از حضور و نفوذ و زمینگیرکردن آمریکا و اسرائیل بسیار مؤثر بود؛ حتی حضور و سخن حاج قاسم به اختلافات نیروهای مقاومت در عراق خاتمه داد و تمام نیروها را همپیمان کرد؛ یعنی قاطعیت، کاریزما و ارتباطات بسیار عاطفی و شخصی ایشان با افراد بسیار زیاد بود. این خصوصیت حاجی باعث گسترش مقاومت شد.
با توجه به اینکه کاریزما در افراد ویژگی منحصربهفرد است و خیلی کم پیدا میشود، ممکن است که این ویژگی حاج قاسم بعد از شهادتشان در فرد دیگری متبلور شود؟
بله، این کاریزما روی نیروهایی که با ایشان بودند، تأثیر خود را گذاشته است. ممکن است به آن میزان نباشد، اما بیتأثیر نیست. حاجی الگویی بود که دیگران از او تأسی میکنند. ما میتوانیم این ویژگی شخصیتی حاج قاسم را دوامدار کنیم و پرورش دهیم. ممکن است در آینده شخصیتی همانند یا فراتر ایشان بهوجود آید، ولی با رفتن ایشان کار ما تمام نشده است و این مقاومت پابرجا خواهد ماند. در زمان حیات حضرت امام رحمهاللهعلیه، بحثی پیش آمد که جانشین ایشان چه کسی و چگونه باشد. امام گفته بود که انقلاب قائم به شخص نیست. بالاخره حاج قاسم، شاگرد امام بود و از ایشان تأثیر پذیرفت و بر دیگران تأثیر گذاشت و این اتفاق ادامه خواهد یافت.
از نظر شما مشخصات و ویژگیهای مقاومت چیست؟ چطور میتوان مقاومت یمن را تعریف کرد؟
مقاومت یمن یا سپاه انصاراللّه چیزی نیست که با جنگ یمن شناخته شود. آنها جوانانِ متدینِ زیدیمذهب یا بعضاً شیعهمذهبِ دوازده امامی هستند که از سالهای سال در منطقه صعده بهدنبال قرآن و احکام و تدین و سازماندهی بودند و بیشتر کار فرهنگی میکردند؛ اما آن اتفاقی که باعث رشد و نمو آنها شد، فشارهایی بود که علی عبداللّه صالح (دولت مرکزی یمن) آورد و چندین جنگ با آنها کرد و برادر بزرگتر از آقای عبدالملک بدرالدین سیدحسین را به شهادت رساند. بعد از او، سعودیها به آنها حمله کردند و این فشارها و کشتارهایی که صورت گرفت، آنان را پرورش و بالندگی داد. البته، شهادت سیدحسین خیلی تأثیر داشت.
جمهوری اسلامی ایران، از قدیم با آنها ارتباط دائمی داشت. شاید این مسائلی که من بیان میکنم برای شما جدید باشد. من در دهه هفتاد، در یمن بودم و به صعده رفتوآمد داشتم؛ حتی به یاد دارم که علی عبداللّه صالح در یکی از سخنانش گفته بود که شما با آنها چهکار دارید، چرا با آنها ارتباط برقرار میکنید و احساس خطر کرده بود؛ اما جمهوری اسلامی بر اساس وظیفه با این جوانان ارتباط برقرار میکرد.
از سال 2011 که بهار عربی یا آگاهی اسلامی آغاز شد و یمن را هم تحتتأثیر قرار داد و علی عبداللّه صالح از قدرت خلع شد؛ این خلع قدرت و نابسامانیهایی که بعد از آن ایجاد شد، دست انصاراللّه را باز گذاشت تا ماهیت و وجود خود را در صحنه نشان بدهند. آنها از این خلأ استفاده کردند و پا به میدان گذاشتند.
قبل از خلع علی عبدالله صالح، شعار او مبارزه با تبعیض و فقر و اختلاف بود و شعارهای حاکمیتی نمیداد تا انصاراللّه حکومت را در دست نگیرد؛ اما فروپاشی و خلع قدرت او، زمینه را فراهم کرد تا انصاراللّه حاکمیت یمن را به عهده بگیرد؛ حتی آقای سیدحسن نصراللّه، در یکی از سخنرانیهایش گفته بود که ما فکر نمیکردیم انصاراللّه مقاومت کند و حکومت و جنگ را اداره کند. ما هم باور نمیکردیم که آنها اینگونه مدیریت کنند، چراکه آنان بدون تجهیزات بودند و تجربه کافی نداشتند. به نظرم، انصارالله در آینده یکی از نیروهای مقاومت تأثیرگذار در منطقه و جزیرهالعرب است. تأثیرگذاری انصاراللّه کمتر از حزباللّه نیست؛ چون آنان توانمندی، وسعت کشور و امکانات قابل توجهی دارند. یمن، سه هزار کیلومتر ساحل دارد و دارای منابع عظیم نفت و گاز کشف نشده است؛ حتی برخی از منابع اقتصادی آمریکا معتقدند که منابع نفت و گاز یمن از منابع نفتی عربستان هم بیشتر است.
من همیشه گفتهام که در آینده انصارالله قدرت برتر جزیرهالعرب است. یمن، سی میلیون جمعیت دارد؛ یعنی کل جمعیت یمن با کل جمعیت شورای همکاری خلیج فارس برابری میکند. یمن، دفاع از موجودیت خود را به جنگی بازدارنده تبدیلکرده و آن را به داخل خاک عربستان کشانده است. آنان از حالت تهاجمی به حالت بازدارندگی رسیدهاند. انصارالله، در آینده میتواند نقش تعیینکنندهای در جزیرهالعرب، فلسطین و مقاومت داشته باشد.
از نظر شما حزبالله و انصارالله چه شباهتها و تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟
هر دو فرهنگ خاص خود را دارند، اما حزباللّه بیشترین و نزدیکترین ارتباط را با انصاراللّه دارد. هر دو با همکاری هم کار را انجام میدهند. اگر تفاوتی وجود داشته باشد ماهیتی نیست، بلکه ظاهری است. هدف و آرمان مشترک است. هر دو با اسرائیل و آمریکا مبارزه میکنند تا به اشغالگریها پایان دهند. آنها در نابودی آمریکا و اسرائیل، بسیار جدی هستند. لذا، هم انصارالله و هم حزبالله در ماهیت هیچ تفاوتی ندارند و دارای آرمان و شعار مشترک هستند؛ همان آرمان حضرت امام که مبارزه با اسرائیل و آمریکا و آزادسازی فلسطین است.
با توجه به صحبتهای شما، وضعیت یمن در آینده چگونه خواهد بود؟ آیا موضوع یمن شمالی و جنوبی و یا توقف پیشرویها قابلتوجه است؟
قبل از اینکه جنگ شروع شود، حرف این بود که یمن را به شش ایالت تقسیم کنند و و در این تقسیمبندی، راه ایالت انصاراللّه را از دریا قطع کرده بودند؛ یعنی منطقه حوثیها به دریا دسترسی نداشته باشد، ولی با آمدن انصارالله و گرفتن صنعا، آن طرح با شکست روبهرو شد.
قرار نبود یمن در این طرح شمالی و جنوبی شود، اما برحسب توافقی که شد، اماراتیها در جنوب و سعودیها در شمال مستقر شدند. تداوم جنگ این ذهنیت را ایجاد کرد که اماراتیها میخواهند یمن جنوبی را جدا کنند، اما با گسترش عملیات انصاراللّه این سیاست با شکست روبهرو شد. انصارالله، این پیام را به امارات رساند که اگر شما دخالت و پافشاری کنید، عاقبت مثل عربستان در معرض تهدید قرار خواهید گرفت. برای همین دو سال پیش، امارات تمام نیروهایش را از یمن خارج کرد. البته، مزدورانشان هستند، ولی وضعیت مناسبی ندارند. انصاراللّه، با صراحت اعلام کرد که ما جایی به نام یمن جنوبی نخواهیم داشت. طرح یمن جنوبی و شمالی با پیشرویهای انصارالله محقق نخواهد شد. چند وقت پیش در ولادت پیامبر، آقای عبدالملک بدرالدین، رهبر انصاراللّه، پنج پیششرط برای پایان جنگ اعلام کرد. یکی از آن شروط، خروج تمام بیگانگان از یمن بود. برای مثال، اماراتیها برای حفظ جان خود مجبور شدند به نیروهای خود اعلام عقبنشینی کنند. جالب است که طبق گفته خودشان، عبدالهادی و عبد ربه منصور هادی از این عقبنشینی اطلاع نداشتند؛ چون امارات بخش حدیده را به عهده داشت، این کار را بیاطلاع انجام داد.
وقتی انصاراللّه مأرب را بگیرد، راه مناطقی مثل حضرموت، عدن و جاهای دیگر باز خواهد شد. همین چند ماه پیش بود که سعودیها برای روبهرونشدن با انصارالله، مجبور شدند از بزرگترین پایگاه زمینی خود که در جنوب یمن هست، عقبنشینی کنند. دو هفته پیش هم مجبور شدند تمام نیروهای خود را از عدن تخلیه کنند. بیشترین نیرویی که الآن دارند، در بخش حضرموت یا المحره است. طبق گزارشهای رسیده، تمام تجهیزات نظامی کشورشان را هم از مأرب خارج کردند. با توجه به پیشروی انصارالله و عقبنشینی سعودیها، دیگر یمن جنوبی وجود نخواهد داشت و این طرح کاملاً خنثی میشود.
شما چه نوع ساختار حکومتی را در آینده یمن پیشبینی میکنید؟
انصاراللّه، رسماً اعلامکرده که اگر دولت یمن از نیروهای بیگانه پاک شود، قانون اساسی و انتخابات روند قانونی خود را طی خواهد کرد.
تدابیر حاج قاسم نسبت به مقاومت یمن چقدر در رشد و استعلای مقاومت یمن موثر بود؟
بر مبنای این روند رشدی که الآن انصاراللّه دارد؛ قطعاً بدون تدابیر شهید سلیمانی رسیدن به این نقطه امکانپذیر نبود. تنها یک کشور نبود که به انصاراللّه حمله کرد، بلکه خود رسانههای غربی و آمریکایی و انگلیسی گزارشهایی در این خصوص ارائه دادند که افسران آمریکایی و انگلیسی در اتاق فرماندهی جنگ ریاض حضور فیزیکی داشتند. آنها عملیات را هدایت و مدیریت میکردند و در این جنگ مشارکت داشتند. اخیراً، یکی از سایتهای فرانسوی اعلام کرده بود که فرانسویها یکسال بعد از شروع جنگ، حدود دهها هزار بمب و تسلیحات به عربستان، امارات و قطر فروختند.
این اتفاق برای زمانی بود که قطر و امارات و سوریه عضو پیمان ائتلاف عربستان علیه یمن بودند. انصاراللّه، توانست جلوی ماشین جنگی گستردهای را بگیرد. این ائتلاف جهانی اصلاً شوخی نیست. در نهایت با گرفتن مأرب، دیگر هیچ استانی در شمال یمن وجود ندارد که خارج از کنترل انصاراللّه باشد. اوضاع بهگونهای است که مردم تعز علیه عربستان تظاهرات کردند؛ چون اوضاع اقتصادیشان بسیار بههمریخته و استان تعز تحت محاصره انصاراللّه است. خب، ارزش ریال یمن در آنجا سقوطکرده و آنها از عربستان خواستند که از ریال یمن حمایت کند. جالب اینجاست که در آنجا ریال یمن هر دلار 1607 ریال است، اما ریال در صنعا و مناطق تحت تصرف انصاراللّه ثابتمانده و 600 ریال است؛ یعنی انصاراللّه توانسته بهای ارزش ریال و موقعیت اقتصادی را تثبیت کند و همین برای انصاراللّه کافی است. در طول این مدت هم هیچگونه انتحاری، بمبگذاری و تخریب در مناطقی که تحت تصرف انصاراللّه هست، وجود نداشته است.
شاید حاج قاسم در جایی از یمن صحبت نکرده باشد، اما قطعاً در این عرصه حضور داشته و باعث رشد و نمو مقاومت در یمن و گسترش بالندگی و پیوند انصاراللّه با حزباللّه بوده است.
اگر نکته ای باقیمانده است بفرمایید؟
مقاومت، در ریشه و فرهنگ انقلاب و جمهوری اسلامی ایران بوده و با رحلت حضرت امام(ره) خاموش نشد و با شهادت حاج قاسم هم تمام نخواهد شد. حاج قاسم، بالندگی گستردهای به روح مقاومت داد، جریان مقاومت را از حالت نظامی و امنیتی خارج کرد و به مقاومت بُعد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی داد؛ یعنی دیگران از این فرهنگ و رفتار و شخصیت الگو گرفتند. حاج قاسم، تمام ابعاد مقاومت را به ما نشان داد.
من معتقدم که نقش حاج قاسم در این موضوع خیلی مؤثر است. من در گذشته چنین نقشی را ندیدم. آمریکاییها فکر میکردند که بزرگترین و خطرناکترین مرد دنیا را از بین بردند، اما نمیدانستند که با شهادت حاج قاسم، این جریان به شکل دیگری گسترش پیدا میکند. انشاءالله، این اتفاق اثرات و برکات خود را خواهد داشت و نمونه چنین شخصیتها در جاهای دیگر رشد و نمو پیدا خواهند کرد. بالاخره در همین عملیات اخیر غزه که تحت عنوان شمشیر قدس آغاز شد، شخصیتهای عجیبی بروز و ظهور پیدا کردند. آنها قطعاً از حاج قاسم الگو گرفتند. این راه پایان ندارد و ادامه خواهد داشت تا زمانی که صهیونیست و آمریکا از سرزمینهای مقدس منطقه خارج شوند. من این اتفاق را خیلی دور نمیبینم.
چه کسی پیشبینی میکرد که آمریکا با خفت از افغانستان برود. آمریکاییها همین الآن هم میگویند قصد خروج از عراق را دارند. ارزیابی ما این است که آنها دروغ میگویند و قرار نیست بروند، اما مجبور میشوند که بروند. در نهایت هم مجبور میشوند که دست از سر اسرائیل بردارند. طبیعتاً، اسرائیل بدون آمریکا در منطقه دوام نمیآورد. هزینههای اسرائیل برای آمریکا زیادشده و روزی میرسد که آمریکاییها مجبورند از شر اسرائیل رهایی پیدا کنند و خودشان هم از این منطقه بروند. من این اتفاق را نزدیک میبینم. ممکن است بعضی روشنفکران بگویند که خیالبافانه است، اما اینطور نیست. وقتی آمریکاییها پایگاه بگرام که بزرگترین پایگاه در منطقه غرب آسیا بود را تخلیه کردند، به دولت افغانستان اطلاع ندادند. سربازهای افغانی که پیرامون این پایگاه بودند، صبح فهمیدند که آنجا تخلیهشده! کسی فکر میکرد چنین اتفاقی بیفتد؟
من این حرف را از روی خیالبافی و خوشبینی نمیزنم. تجربه و سوابق ما میگوید که آمریکا و اسرائیل نمیتوانند اینگونه ادامه دهند.