
دکتر خامهیار؛
حاج قاسم انتفاضه سنگ را به انتفاضه موشک تبدیل کرد
دکتر عباس خامه یار نامی آشنا برای فعالان عرصه ی مقاومت است. او که سالها به عنوان به عنوان رایزن فرهنگی ایران در لبنان فعالیت می کرد، شناخت عمیقی از نسبت سردار سلیمانی و جریان مقاومت در فلسطین دارد.
ارزیابی شما از نقش حاجقاسم در ایجاد تقویت جبهه مقاومت بهویژه مقاومت فلسطین چگونه است؟
نقشی که حاجقاسم در مسئله قدس و فلسطین داشت، شاید آنگونه که برای فلسطینیها و جبهه مقاومت در همهجا بیان و عیان هست، برای جامعه ما به آن شکل روشن نباشد؛ اما اگر خواسته باشیم این نقش را خلاصه کنیم، در یک جمله میتوانیم به جمله آقای هنیه در مراسم حاجقاسم استناد کنیم که با صدای بلند سه بار اعلام کرد شهید سلیمانی، شهید قدس است و شهید قدس است و شهید قدس است. این حرف بزرگی است، هم از منظر جایگاه یک رهبر فلسطینی که مسئولیت بزرگترین جریان اسلامی و جهادی و مبارزاتی و فلسطینی و عرب و اهل سنت را دارد و هم از این منظر اهمیت دارد که دربرگیرنده موضع بزرگ سیاسی از سوی یک جریان سیاسی فلسطینی است. حرف ایشان بازتاب و پیامدهای بزرگی داشت. وقتی با این علم و با این شناخت و با این ملاحظات با صدای بلند در برابر همه جهانیان و رسانهها اعلام میکند شهید قدس است، به این معناست که تاروپود تمام سلولهای شهید حاجقاسم سلیمانی در خدمت به مسجدالاقصی و آزادی قدس شریف گره خورده است.
نکته بعدی اینکه همه فلسطینیهای جهادی -چه آنهایی که بهلحاظ مذهبی همکیش و همدین هستند، چه آنهایی که همکیش همدین نیستند و پیرو مسیحیت یا پیرو ادیان دیگرند- همه بدون استثنا حاجقاسم را بزرگترین شخصیت مبارز مجاهد بینالمللی میدانند و تعبیری که برای ایشان بهکار میبرند که به معنای نماد حرکتهای جهادی یا حرکتهای مبارزاتی جهان است. این را ما هم در آمریکای لاتین، هم در آفریقا و هم در خود جهان عرب و در محور مقاومت میبینیم که آنها نقطه ثقل مبارزات حاجقاسم را از دریچه فلسطین و قدس میبینند؛ لذا، احترامی که برای ایشان قائلاند و اشکی که برای ایشان ریختند بهخاطر آن جایگاه قدس در اندیشه شهید سلیمانی است.
مسئله قدس و آزادسازی آن در اندیشه شهید سلیمانی و بهطور خاص در سپهر کنشگری ایشان چه جایگاهی داشت؟
حاجقاسم خودش را خواسته یا ناخواسته تبدیل به مکتب و روش و برنامه کرد. امروز صحبت از مکتب حاجقاسم است. ایشان هم بهلحاظ رویکرد، هم بهلحاظ روش مبارزاتی و هم بهلحاظ آن ایده استراتژیک و راهبردی که تأسیس کرد، عمل میکرد. این نکته بسیار مهمی است. درست است که امروز فقدان حاجقاسم خسارت خیلی بزرگی است، ولی در مکتب حاجقاسم، حاجقاسمها پرورش یافتند و این راه را ادامه میدهند. این را همه دارند میگویند. خیلی از اتفاقاتی که امروز در فلسطین اشغالی دارد میافتد، بهخصوص بعد از نبرد سیفالقدس که فلسطینیها برای اولین بار درخشیدند و خودشان جنگ را شروع کردند و پایان دادند و قواعد بازی و بازدارندگی را بر دشمن تحمیل کردند، بعد از شهادت حاجقاسم است. این بسیار مهم است و گواهی بر این گفته است که حاجقاسمِ شهید خطرناکتر از حاجقاسم است. خیلیها گفتهاند که حاجقاسم دارد از آرامگاهش مقاومت و نبرد را مدیریت میکند و همچنان خطر حاجقاسمِ شهید بیش از زندهبودن حاجقاسم وجود دارد؛ لذا، اندیشه چنین مکتب و روشی طبیعتاً پایدار است و همانطور که عرض کردم فلسطین و قدس جایگاه ویژهای در این اندیشه دارد و اساساً محور مبارزات دو بلوک مستضعفین و مستکبرین در فلسطین اشغالی تجلّی یافته است.
آنچه امروز پیرامون فلسطین در کشورهای مختلف رخداده که ما الآن بهعنوان محور مقاومت از آن نام میبریم و به امپراتوری مقاومت تبدیل شده، آن را در جایجای کشورهای مقاومت میبینیم. چه کسی باور داشت که یمنیها بتوانند هشت سال دوام بیاورند و در طراحی دوهفتهای که سعودیها پیشبینی کرده بودند، بتوانند قواعد بازدارندگی و جنگ را اینگونه بر سعودیها تحمیل کنند؟! چه کسی باور داشت که نیروهای آمریکایی مجبور بشوند تا حدود زیادی از عراق خارج شوند و گروههای عراقی اینگونه در برابر تکفیریها و غربیها و ناتو و آمریکاییها ایستادگی کنند؟! چه کسی باور داشت که سوریه که بیش از نود درصد سرزمینش را از دست داده بود و همهچیز از طرف اشغالگران و توطئهگران پایانیافته تلقی میشد، بتواند تقریباً همه سرزمینش را بازیابد و اینگونه با تکفیریها مبارزه کند؟! چه کسی در لبنان فکر میکرد که مقاومت بهگونهای بتواند عمل کند که اسرائیلیها مجبور شوند یک دیوار ضخیم بلند، دارای تجهیزات الکترونیک امنیتی دور خودشان بکشند و پشت این دیوار مخفی بمانند و قایم شوند؟! این وضعیتی است که حاجقاسم بهوجود آورد. این اندیشه شهید سلیمانی بود و این طراحی و نقشه راه این شهید بود که با محوریت قدس آغاز شد و همهجا را دربر گرفت.
مقامات آمریکایی و اسرائیلی اذعان داشتند که یکی از اهدافشان از ترور سردار سلیمانی تضعیف مقاومت است. اخیراً هم پمپئو به این نکته اشاره کرد که ما ترور سردار سلیمانی را انجام دادیم تا کشورهای عربی بتوانند روند عادیسازیشان را با خیال راحت انجام بدهند؛ اما از طرف دیگر، مقاومت در جنگ سیفالقدس علیرغم شهادت حاجقاسم خیلی قوی ظاهر شد. به نظر شما با این تناقضاتی که وجود دارد، آیا اسرائیل و آمریکا واقعاً توانستند به اهدافشان برسند؟
قطعاً نه! جملهای که پمپئو و افراد مختلف همان موقع اعلام کردند که ما با ترور قاسم سلیمانی جهان امنتری خواهیم داشت، خطا و اشتباه بزرگی بود؛ چراکه ما صحنههای درگیری بیسابقهای در تاریخ آمریکا هنگام انتخابات و اشغال کنگره دیدیم، درگیریهایی که همچنان بهشدت ادامه دارد. همه این درگیریها و جنگهایی مثل جنگ اوکراین در حوزه غرب و پیرامون جایگاه شیطان بزرگ است؛ لذا، این ترور بههیچوجه امنیتی برای آمریکا ایجاد نکرد.
همین جنگ سیفالقدس که رخ داد، نمونه زنده از ادامه مسیر فلسطینیها با شدت بیشتر از زمان حیات خود شهید قاسم سلیمانی بود. حوادثی که اخیراً در باب العامود در شیخ جراح اتفاق افتاد و عملیاتی که در طی چند روز گذشته خواب را بر سیاستمداران اسرائیلی حرام و آشفته کرد، عملیاتی بود که فلسطینیهای سال 1948 و فلسطینیهای سرزمینهای اشغالی کرانه غربی -که بهشدت تحت کنترل سلطه رژیم هستند- آن را انجام دادند که اساساً متولد فضای جغرافیایی و فرهنگی و سیاسی اشغالگران و شهرکنشینها هستند. این اقدامات بزرگ را در این منطقه انجام دادند و نتایجش را دیدیم.
در رابطه با عادیسازی هم به همین شکل است. ببینید این آدرس غلطی است که داده میشود. این نشستهای شرمالشیخ و نشستهای مصر و اردن و امارات همهاش حالت جشنوارهای و نمایشی برای جنگ روانی و رسانهای و تأثیر روی افکار عمومی است. طرح عادیسازی، طرح جدیدی نیست. از زمان رفتن انورسادات به قدس اشغالی با نشستهای مختلف تا بازگشایی مرزها در منطقه سینا با مصر و کرانه غربی با اردن تماماً بهخاطر عادیسازی و بهبود شرایط ملتهای عرب بهخصوص ملت مصر و اردن آغاز شد. با این تبلیغات، علیرغم گذشت بیش از چهل سال، وضعیت اقتصادی این دو کشور بهلحاظ اقتصادی بدترین وضعیت کشورهای جهان عرب است؛ پس، عادیسازی روابط هیچ ارمغانی به همراه نداشت و شرایط را بدتر کرد. افکار عمومی جهان عرب این را میدانند که هیچ گامی در عادیسازی در زمینه تجاری، جهانگردی و گردشگری بهخصوص فرهنگی از طرف ملتهای عرب و مسلمان برداشته نشد. در واقع، این طرح مرده است. اساساً این کودک مرده به دنیا آمد و تأثیر چندانی نخواهد داشت. این را از منظر شعار یا آرمان عرض نمیکنم، بلکه بر اساس وضعیت میدان تحلیل میکنم.
با توجه به اینکه صحبت آقای هنیه که سردار سلیمانی را شهید قدس نامید و با توجه به اینکه شما رایزن فرهنگی بودید قطعاً اطلاعات بیشتری در این خصوص دارید که عامه مردم فلسطین چه دیدگاهی نسبت به سردار سلیمانی و اقداماتش دارند؟
آقای هنیه و گروه حماس از نخبگان منتخب جامعه اهلسنت فلسطین هستند. گروههای دیگر مثل جهاد اسلامی هم به همین شکل هستند. وقتی اینها منتخباند و حضور دارند و با قدرت جلوی دوربینها اطلاعیه میدهند و حرف میزنند، در واقع دارند نماد ملت زنده فلسطین را به دنیا نشان میدهند و صدای مردم فلسطین هستند. دلیلی ندارد که این مردم همراهی نکنند. بالاخره مردم نتایج حمایت حاجقاسم از جنبش و وضعیتشان را میبینند و در طی سالیان دراز شاهد این تحول بزرگ در صحنه مبارزاتی خودشان هستند و میدانند که اینها با راهنمایی و راهبری و با حضور و پشتیبانی و حمایت حاجقاسم سلیمانی است.
حاجقاسم انتفاضه سنگ را که بهظاهر هیچ تأثیری در خسارت رساندن به دشمن نداشت و فقط حرکت نمادینی برای مبارزه و جهاد و مقاومت در برابر دشمن بود، تبدیل به انتفاضه موشکهای دفاعی نقطهزن کرد. حاجقاسم، با این جابهجایی قواعد بازی را تغییر داد و قواعد بازدارندگی جدیدی را بر دشمن تحمیل کرد. ما نماد این تحول را در جنگ سیفالقدس دیدیم. خب، فلسطینیها این آگاهی را دارند و میدانند که این تحول بنیادین و بزرگ نتیجه حمایتها و پشتیبانیها و طراحیهای حاجقاسم است. طبیعتاً حاجقاسم این جایگاه را بین دلهای فلسطینیها پیدا کرده بود، ولی بعد از شهادتش چند برابر شد؛ چون همهچیز آشکار و گفته شد.