بیت الزهرا هنوز عطر حاج قاسم را می‌دهد

«بیت‌الزهرای حاج قاسم» تنها خانه این شهید بزرگوار در کرمان بود که فروردین سال ۱۳۹۲ آن را وقف برگزاری مجالس عزای حضرت‌زهرا (س) کرد.

به گزارش بنیاد مکتب حاج قاسم به نقل از روزنامه جوان، شهین نیک‌ورز مسئول حفاظت خواهران بیت‌الزهرای شهید سلیمانی در گفت‌وگو گفت: «بیت‌الزهرای حاج قاسم» تنها خانه این شهید بزرگوار در کرمان بود که فروردین سال ۱۳۹۲ آن را وقف برگزاری مجالس عزای حضرت‌زهرا (س) کرد؛ خانه‌ای که هر ساله در ایام فاطمیه میزبان عزاداران حضرت‌زهرا (س) است؛ خانه‌ای که حاج قاسم سال‌ها در ایام فاطمیه مقابل در آن می‌ایستاد و به کوچک و بزرگ عزادار حضرت فاطمه زهرا (س) خوشامد می‌گفت و با افتخار میزبان مهمانان حضرتش بود. بیت‌الزهرا بعد از شهادت سردار حال و هوای دیگری به خود گرفت. حالا دیگر همه بیت‌الزهرا (س) را می‌شناسند و تقریباً همه آن‌هایی که به زیارت حاج قاسم می‌روند به آنجا هم سر می‌زنند. خانه‌ای که به نیت ترویج سیره حضرت‌زهرا (س) تبدیل به حسینیه شده است.

وی همچنین افزود: هر زمان که ذوق و شوق حاج قاسم را از حضورشان در این مکان می‌دیدم، تمام خستگی‌هایم فراموش می‌شد. حاجی مخالف بازرسی مهمانان بیت‌الزهرا (س) بود. اصلاً دوست نداشت چنین کاری انجام بگیرد، ولی براساس عزت، مقام، شهرت ایشان و دشمنی‌های بسیار بر علیه‌شان و مسائل امنیتی، ما به صورت مخفیانه این کار را انجام می‌دادیم. زمانی که سردار وارد بیت‌الزهرا می‌شدند، ما برای اطلاع محافظان و حفظ خونسردی‌شان رمزی بین خودمان گذاشته بودیم و با دیدن شهید حاج قاسم بلند می‌گفتیم برای سلامتی حاج آقا صلوات! دوستان اینگونه متوجه حضور ایشان می‌شدند و دست از کار می‌کشیدند. اتفاقاً یک مرتبه وقتی حاج آقا آمد و رمز را اعلام کردم، ایشان فرمودند: «خانم نیک‌ورز زبانتان یک چیزی می‌گوید و چشمتان چیز دیگر.» ایشان از عملیات مخفیانه ما باخبر بودند.
یک خاطره دیگری که هرگز فراموش نمی‌کنم، این است که در زمان جابه‌جایی حاج قاسم، دوستان حفاظت سرسخت بودند و مسائل امنیتی را بسیار رعایت می‌کردند. یک روز که حاجی می‌خواستند به مراسم بروند، دوستان گفتند صبر کنید تا ماشین طبق روال گذشته به در بیت الزهرا (س) بیاید و تا شما را به محل برساند، اما شهید فرمودند، «مطمئن باشید شهادت من در کشور و شهر خودم و در این مکان نیست. پس خودتان را نگران نکنید و خیالتان راحت باشد.» بلافاصله و برخلاف گفته محافظان و دوستان خودشان به تنهایی به سر خیابان رفته و سوار ماشین می‌شدند. وقتی راننده‌های ماشین‌های شخصی دیگر ایشان را می‌دیدند به عشق حاجی توقف و با حاج قاسم احوالپرسی و عرض ارادت می‌کردند.

نیک ورز ادامه داد: حاج قاسم عزیز معنویات بسیاری داشت و بسیار رقیق‌القلب بود. گاهی حرف‌های ناگفته را از چشم مهمانان و دوستداران می‌خواند و احتیاجی به بازگویی نداشت. ایشان گوش شنوایی برای همه بودند و با صبر و حوصله بسیار به تک‌تک حرف‌ها و درد دل‌ها گوش می‌دادند و تا می‌توانستند گره‌گشای مشکلات‌شان می‌شدند. نگاه مهربان حاج قاسم، ادب ایشان، چهره باصلابت و خندانش، یتیم‌نوازی‌شان و نگاه بدون تبعیض نسبت به هم اقشار جامعه زبانزد مردم کرمان بوده و هست. ایشان در عین اقتدار و جذبه‌ای که داشتند بسیار رئوف و مهربان بودند و اگر کاری از دست‌شان برمی‌آمد، دریغ نمی‌کردند.

همه شاخصه‌های اخلاقی حاج‌قاسم، حب به ایشان را جهانی کرده است. یک‌بار در گلزار شهدای کرمان بودم، پدر و دختری را دیدم که از لحاظ پوشش به نظر ایرانی بودند، اما وقتی نزدیک‌شان شدم، متوجه شدم که ایشان از اهالی بوسنی و ساکن آلمان هستند. با صحبت و معاشرت با ایشان متوجه علاقه بسیارشان به حضرت آقا و شهید سلیمانی شدم. آن‌ها شناخت کاملی از خصوصیات و رفتار این دو بزرگوار (حضرت آقا و حاج قاسم) داشتند. گویی در ایران زندگی می‌کردند. حرف‌های‌شان نشان از ارادت زیادشان به شهدا و ولایت داشت که مرز‌های جغرافیایی هم نتوانست مانع این عشق و ارادت شود. در مورد مردم خود کرمان باید بگویم که حاج قاسم بزرگ و عزیز و در قلب و دل کرمانی‌ها تا ابد زنده است. هر شب جمعه در هر فصل و وضعیت آب و هوایی، مراسم زیبا و معنوی به وقت شهادت از ساعت ۱۲ تا یک و ۲۰ برگزار می‌شود و دوستداران ایشان در گلزار شهدا و در کنار مرقد مطهر ایشان حضور می‌یابند. حاج قاسم در گلزار شهدا مأوا گرفت که عطر، حال و هوای خاصی به شهر ما بخشید. همین اقدام ایشان هم لطف و محبتی بود که نثار مردم کرمان کردند و هرگز از یاد‌ها نخواهد رفت.

وی افزود: شنیدن خبر شهادت فرمانده مقاومت، حاج قاسم عزیز برای همه دوستداران‌شان سخت و تلخ بود. از آن لحظه‌ای که متوجه خبر شهادتش شدیم تا آن لحظه‌ای که هواپیمای حامل پیکر مطهرشان در فرودگاه نشست، برایمان به غایت سخت بود. لحظات آنقدر کند می‌گذشت که انگار هر روز به اندازه یک‌سال زمان می‌برد. یادم است هواپیمای حامل پیکر ایشان در شبی بسیار سرد در فرودگاه نشست. من و دخترهایم خودمان را به آنجا رساندیم، اما به خاطر برخی مسائل امنیتی نتوانستیم پیکر شهدا را همراهی کنیم. آرام و قرار نداشتیم. دلمان هم تاب ماندن در خانه را نداشت. همراه با دیگر عزیزان داغدار شهادت حاج قاسم راهی مصلای شهر کرمان شدیم. با مداحی و سوگواری برادران عزیز همراه شدیم تا شاید این غم فراق، جدایی و دلتنگی که قطعاً هیچ‌گاه آرام نخواهد شد را تسلی دهیم. بعد از تدفین حاج قاسم خودم را بر مزارش رساندم. یاد و خاطرات و حرف‌هایش هر لحظه در ذهنم مرور می‌شد. باورش سخت بود که بیت‌الزهرا (س) دیگر شاهد قدم‌های حاج‌قاسم نخواهد بود. در کنار مزار ایشان قرآن خواندم. هوا سرد بود، اما گلزار شهدا پر بود از جمعیت عاشقی که به عشق حاج قاسم آمده بودند. شاید زبان از بیان آن شور و حال و قلم از نگارش آن حضور عاجز باشد. حاج قاسمی که افتخار ما کرمانی‌ها در زمان قبل شهادت و بعد شهادت‌شان بوده و هست. ما کرمانی‌ها عزت و برکت شهرمان را از وجود شهید حاج قاسم سلیمانی می‌دانیم. حاج قاسم عزیز به دوستان شهیدش پیوست و با توجه به علاقه بسیار ایشان به شهید یوسف الهی در کنار ایشان آرام گرفت.

 



دیدگاهی ثبت نشده است