خاطره‌ای از حضور حاج قاسم در نمایشگاه کتاب/ پدرم به کتاب‌های تاریخی، رمان، زندگی علما و شهدا خیلی علاقه داشتند

فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی اظهار داشت: پدرم به کتاب‌های تاریخی، رمان، زندگی علما و شهدا خیلی علاقه داشتند و طبعاَ در نمایشگاه سراغ این دسته از موضوعات می‌رفتند.

به گزارش روابط عمومی بنیاد مکتب حاج قاسم به نقل از ایبنا، زینب سلیمانی؛ رئیس بنیاد حفظ و نشر آثار شهید حاج قاسم سلیمانی در حاشیه بازدید از بخش‌های مختلف نمایشگاه کتاب تهران اظهار داشت: دو بار همراه با پدر به نمایشگاه کتاب آمدم. فضای نمایشگاه را خیلی دوست داشتم. اینکه همراه با ایشان از غرفه‌ها خرید کنم برایم جذاب بود؛ شرایط خیلی سخت بود. به دلایل مسائل امنیتی ایشان شرایط آسانی برای حضور در فضای عمومی با این حجم از بازدیدکننده را نداشتند. به رغم این سختی در بین مردم بودن را همیشه دوست داشتند. جاهایی که می‌دانستند حضور مردم پررنگ است و می‌توانستند مردم را ببیند و با مردم گفت‌وگو کنند، همیشه برایشان جذاب بود. شلوغی و ازدحام جمعیت مطرح نبود.

وی با اشاره به کتاب‌های مورد علاقه حاج قاسم  گفت: پدرم به کتاب‌های تاریخی، رمان، زندگی علما و شهدا خیلی علاقه داشتند و طبعاَ در نمایشگاه سراغ این دسته از موضوعات می‌رفتند. بیشتر اوقات هم توصیه‌شان به ما مطالعه همین کتاب‌ها بود؛ کتاب‌هایی که حکمت‌آموزند. پیام و درسی برای زندگی دارند. علاقه داشتند زندگی‌نامه شخصیت‌های مختلف تاریخی، مذهبی و سیاسی را بخوانند و از جزئیات تجربه‌ها و سرنوشت آن‌ها اطلاع حاصل کنند. نویسندگان مختلفی با ایشان ارتباط داشتند و برای پدرم کتاب‌های جدیدشان را می‌فرستادند. ایشان هم وقت می‌گذاشتند و این کتاب‌ها را می‌خواندند و نکاتی را در حاشیه آن یادداشت می‌کردند که به مرور بعضی از آنها منتشر شد. اما به روز بودند و سعی می‌کردند تازه‌های نشر را ببینند و بخوانند.

رئیس بنیاد حفظ و نشر آثار شهید حاج قاسم سلیمانی همچنین افزود: در مقاطعی توصیه‌ پدرم این بود که کتاب‌های شهید مطهری را بخوانم. برای اینکه به خواندن این کتاب‌ها ترغیب شوم به من کمک می‌کردند. جاهایی که توضیح داشت شرح‌ می‌دادند و ترغیب می‌کردند سؤالات و ابهام‌ها را از خودشان بپرسم. وقت می‌گذاشتند و پاسخ می‌دادند و مسئله را حل می‌کردند.

فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد: ما همیشه در روزهای جمعه روضه خانگی داشتیم. پدرم اعتقاد زیادی به روضه خانگی داشتند. علاقه داشتند پیوسته یاد سیدالشهدا و حضرت زهرا در خانه باشد. در این روضه‌ها مسائل شرعی و عقیدتی و ذکر مصیبت مطرح می‌شد. در پایان جلسات هم سخنران کتابی معرفی می‌کرد. اگر ما تا هفته آینده آن را می‌خواندیم پدرم برای ما جایزه‌ای در نظر می‌گرفتند. جایزه ای که شوق مطالعه را بیشتر می‌کرد. مثلا سفری دسته جمعی. برای ما که کم‌تر ایشان را می‌دیدیم هیچ چیزی بیش از سفر نمی‌توانست مشوق باشد. ما هم در سه یا چهار روز کتاب را می خواندیم. هفته بعد از سخنران می خواستند در باره این کتاب ها با ما گفت‌وگو کنند. کتاب‌ها هم موضوعات متنوعی داشت. گاهی نیز از همرزمان خود دعوت می‌کردند تا از خاطرات جبهه برای ما روایت کنند و اگر کتابی در این موضوع نوشتند به ما معرفی کنند.

 



دیدگاهی ثبت نشده است