متن کامل سخنرانی شهید سلیمانی در سالروز فتح خرمشهر؛ تهران ۱۳۸۵

متن پیش‌رو سخنرانی شهیدحاج قاسم سلیمانی در سالروز فتح خرمشهر (تهران ۱۳۸۵) است.

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد‌لله رب العالمین و السلام و الصلاه على رسول‌الله و على‌آله آل‌لله الحمد‌لله الذي هدينا لهذا وما كنا لنهتدی لولا ان هدينا الله».

نثار روح مطهر جميع شهدا بالاخص روح منور و تابناک امام رضوان‌الله‌ تعالى عليه اجماعاًصلوات.

صمیمانه از برادران عزیز و گرانقدر هیأت رزمندگان تشکر میکنم که این افتخار را به این حقیر دادند و در جمع شما برادران و خواهران محترم و مشتاق دوران دفاع مقدس و معارف آن حضور پیدا بکنم و کلماتی را به استحضار شما برسانم.

روز ملی فتح خرمشهر

ابتدائاً این فتح بزرگ و به یادماندنی را تبریک می‌گویم که بر همه ملت ایران ان شاء‌الله مبارک بوده و مبارک خواهد بود طبیعتاً فتح خرمشهر به نسبت دیگر عملیات‌ها و نبردهایی که در جنگ انجام گرفت از یک استثنائاتی برخوردار بود که این عملیات و نبرد را متمایز از همۀ جنگ‌های ۸ ساله دوران دفاع مقدس نموده است به همین دلیل هم در دید ملت ایران به عنوان یک روز ملی نامگذاری شده است، طبیعتاً در چنین شبی که جزء سخت‌ترین شب‌های جنگ بود در عملیات بیت المقدس و یکی از پرهیجان‌ترین و پردلهره‌ترین شبهای ۲۳ روزۀ جنگ بیت المقدس همین امشب است، امشب تصمیم بسیار بزرگی، سه جوان بیست و چند ساله که مشابه سن خیلی از شما که در این جمع نشسته‌اید که جای آن‌ها امروز در این جمع و در همۀ اجتماعات خالی است، آن ۳ جوان که سه سردار بزرگ اسلام بودند، یک تصمیم مردانه، بزرگ و جاودانــه را گرفتند و در یک شرایط کاملاً نگران کننده نمی‌گویم ناامید کننده، دست به عملیاتی زدند که یک فتح بزرگ را نوید داده و به وجود آورد آن‌ها در واقع استشهادیون آن شب عملیات بودند، در کنار هزاران استشهادی که در عملیات بیت المقدس وجود داشت.

شهید احمد کاظمی فاتح خرمشهر

شهید احمد کاظمی که چند ماه پیش از بین ما رفت و یکی از یادگاران گمنام دفاع مقدس بود و در حقیقت فاتح واقعی خرمشهر او بود. به خیلی از دوستان خبرنگار عرض کردم وقتی احمد رفت حق بود همان طوری که یک نفر از دنیا می‌رود، مثلا می‌نویسند پدر علم ریاضی از دنیا رفت، همه روزنامه‌ها می‌نوشتند فاتح خرمشهر از میان ما رفت، یکی از ماندگارترین مردان انقلاب که تنها فاتح و سردار فتح خرمشهر نبود بلکه فتح‌المبين ، ثامن‌الائمه ،طریق‌القدس و عملیات‌های مهمی بود که با  محور فرماندهی او رقم خورد و ورق خورد. او در آن زمان ۲۳ سال داشت و یک جوان ۲۳ ساله فرماندهی لشکر امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه را در یک جنگ بزرگ برعهده داشت در حالی کـه حداقل ۴ نبرد سنگین را فرماندهی کرده بود و بعد شهید خرازی یا زنده یاد احمد متوسلیان این سه نفر شاه کلید فتح خرمشهر بودند و در واقع با یک جسارت فوق‌العاده‌ای با یک عمل کاملاً از خود گذشته‌ای در یک جنگ کاملاً نابرابر که دشمن بالای ۲۰ هزار نفر بود و نیرویی که به او هجوم می‌کرد کمتر از ۵ هزار نفر بود اما صبح وقتی خرمشهر محاصره شد، آن قدر حجم اسرا زیاد بود به اندازۀ جمعیت یک شهر بالای ۱۵ هزار نفر، از داخل این کوچه‌ها و خرابه‌های خرمشهر دسته دسته، صدها نفر [اسیر] بیرون می‌آمدند، یک صحنۀ بزرگ، دیدنی به یادماندنی و تاریخی که جزء بهترین ورق‌های جنگ است به نمایش گذاشتند.

مقدمات آزادسازی خرمشهر

فتح خرمشهر در واقع به دنبال فتوحاتی بود که در جبهه اتفاق افتاد. یعنی یک مقدمه ۳۰۰ روزه‌ای داشت، دقیقاً اگر بخواهیم برای آزادی شهر خرمشهر مجموعه اقداماتی که صورت گرفت جمع بزنیم قریب ۳۶۰ روز جنگ حول خرمشهر انجام گرفت که همۀ آن‌ها مقدمه‌ای برای آزادی خرمشهر بود، بدون این‌ها هم امکان‌پذیر نبود که فتح خرمشهر صورت بگیرد، عملیات ثامن‌الائمه، عملیات طریق‌القدس و عملیات فتح‌المبين سه عملیات بزرگی بودند که قبل از خرمشهر اتفاق افتاد و همۀ این‌ها در طراحی عملیات که کمتر به این موضوع پرداخته می‌شود و متاسفانه در جنگ ما بیشتر به آن بخش سادگی‌های جنگ و رفتارهای شخصی در جنگ پرداخته می‌شود تا آن بخشی که هنر فرزندان این انقلاب در جنگ بود.

طراحی دقیق عملیات فتح خرمشهر

یکی از مهم‌ترین مسائل عملیات فتح خرمشهر یا بیت‌المقدس طراحی دقیق آن بود همه سه،چهار عملیاتی که خدمت شما عرض کردم عملیات ثامن‌الائمه، طريق‌القدس، فتح‌المبین و بعد عملیات فتح خرمشهر که من به ویژگی‌های آن خواهم پرداخت همه این‌ها در یک طراحی دقیقی صورت گرفت که برخی از طراحان آن شهید شدند مانند شهید حسن باقری که حقیقتاً بهشتی جنگ بود یعنی همان نقشی که مرحوم بهشتی به عنوان یک معمار و انسان تأثیر‌گذار و اساسی در انقلاب داشت، نقش حسن هم در جنگ همین‌گونه بود و وقتی هم به شهادت رسید، تأثیراتش تا آخر جنگ باقی ماند، برخی هم در قید حیات هستند خیلی‌ها را می‌شناسید خیلی‌ها را هم نمی‌شناسید.

ویژگی‌های عملیات فتح خرمشهر

فتح خرمشهر ۴ ویژگی مهم داشت که منجر به این پیروزی شد. این عملیات از ۴ ویژگی برخوردار بود.

ویژگی اول: زمان عملیات فتح خرمشهر

اولین ویژگی آن زمانی بود مستحضر هستید عملیات ثامن‌الائمه، طريق‌القدس، فتح‌المبین هر کدام با فاصله کمتر از ۲ ماه از هم صورت گرفت، معنایش این است که همه یا بخش عظیمی از رزمندگان عملیات هر کدام به عملیات دیگر منتقل می‌شدند، یکی از ویژگی‌های فتح خرمشهر دشمن می‌دانست عملیات بعدی ما بعد از فتح‌المبین خرمشهر است چون مهمترین هدف باقی‌مانده‌ای که بعد از فتح‌المبین وجود داشت شهر خرمشهر و محدودۀ خرمشهر بود که بزرگ‌ترین محدوده عملیاتی جنگ هم محسوب می‌شد.

یعنی فتح‌المبین که عملیات بزرگ ما تا آن زمان بود، ۳۵۰۰ کیلومتر مربع وسعت داشت اما محدوده عملیات بیت المقدس ۵۳۰۰ کیلومتر مربع وسعت داشت، یک منطقه كاملاً وسیعی داشت و مهم این بود که تقریباً می‌توان گفت دشمن بیش از ۶۰ درصد از ارتش عمده عراق یعنی یگان‌هایی که ما به عنوان یگان‌های یک رقمی و دو رقمی از ارتش عراق می‌شناختیم، چون بعضی از یگان‌ها در ارتش عراق بودند که مـا برای آن‌ها محلی از اعراب قائل نبودیم و وقتی جلوی ما می‌آمدند مثلاً می‌گفتند لشکر ۱۱۳، ۵۶ خیلی در محاسبات جنگ به آن توجه نمی‌شد این‌ها معلوم بود نیروهای جیش‌الشعبی و جدیدالتأسیس هستند، اما وقتی گفته می‌شد لشکر3، لشکر ۹، لشکر ۵، ۶، لشکر ۱ این‌ها توان‌های اصلی و عمده ارتش عراق بودند لذا از ۸ لشکر عمده عراق، ۵ لشکر آن در منطقة بيت المقدس اجتماع داشت و برای عراقی‌ها هم فتح خرمشهر یا نگهداری خرمشهر در مقابل تهاجمات ما خیلی مهم بود این یک ملاک پیروزی یا شکست ما محسوب می‌شد.

اولین ویژگی ما در این عملیات استفاده از زمان بود. یعنی ما در ۱۳ فروردین 1361 عملیات فتح‌المبین را به پایان رساندیم و در دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ ،یعنی 40 روز بعد عملیات بیت‌المقدس را شروع کردیم، شاید کمتر هم،‌ دقیقاً با فاصله چسبیده به هم به طوری که خیلی از مجروحین عملیات فتح‌المبین و حتی طریق‌القدس با همان جراحت دومشان در عملیات بیت‌المقدس شرکت داشتند دشمن می‌دانست ما به خرمشهر حمله می‌کنیم اما هرگز تصور نمی‌کرد که ما با این سرعت ۴۰ روزه بتوانیم از منطقه دشت عباس، خودمان را به اطراف خرمشهر منتقل بکنیم و بخواهیم یک عملیات بزرگ را سامان بدهیم.

یک نکته مثبت و بارز در طول این سه عملیات گذشته و دو سه عملیات متفرقه محدود دیگر این بود که ما به نسبت گذشته با استفاده از غنائم دشمن قوی‌تر شده بودیم؛ یعنی دیگر آن یگان‌های ساده نبودیم همۀ ما از تانک‌های عراقی، یک زرهی درست کرده بودیم از توپ‌های عراقی توپخانه درست کرده بودیم از مهماتی که از عراقی‌ها غنیمت گرفته بودیم امکانات زیادی را ذخیره کرده بودیم وقتی ما در فتح‌المبین و ثامن‌الائمه و طریق‌القدس به مهمات دشمن می‌رسیدیم برای ما آن قدر ذوق و شوق داشت مانند اینکه به سنگر فرماندهی دشمن رسیده باشیم چون این قدر فقر این موضوع بر جنگ حاکم بود خصوصاً برای سپاه که دسترسی به این امکانات یک امتیاز بسیار مهم محسوب می‌شد.

ویژگی دوم طراحی جامع عملیات

نکتۀ دوم طراحی جامع بود اولاً همۀ دشمن در این ۵۳۰۰ کیلومترمربع درگیر نگاه داشته شد، ما نسبت به دشمن دو طرف داشتیم: یکی سمت شرق، سمت دارخوین بود و در واقع پل یا رودخانۀ کارون، دوم سمت شمال که جاده اهواز – خرمشهر محسوب می‌شد و جبهۀ نبرد بود، جبهۀ دوکوهه و رودخانۀ کرخه کور که بعداً کرخه نور شد. از همۀ این دو سمت به دشمن حمله شد و نقطۀ بارز در این حمله و عملیات جسارتی بود که رزمندگان اسلام در این عملیات از خودشان بروز دادند که الآن وقتی به بازدید جبهه‌ها می‌روید باید بزرگی آن را دریابید. روی رودخانۀ کارون پل زده شد تا از پل این ستون‌ها عبور بکنند. از بین دشمن، خودشان را به جاده اهواز – خرمشهر رساندند، قریب به ۲۰ کیلومتر پیاده‌روی لذا در این طراحی، طوری با دقت عمل شده بود که بین نیروهای شمال دشمن و نیروهای جنوب دشمن یک شکاف اساسی افتاد و نیروهای دشمن به دو بخش نصف شدند، بعداً این موضوع خیلی تأثیر زیادی در پیشروی‌ها و تصمیمات بعدی عملیات داشت.

نکته سوم استمرار و سرسختی‌ای بود که در صحنۀ جنگ بروز داده شد در جادۀ اهواز – خرمشهر دشمن شدیدترین پاتک‌ها را انجام داد آن قدر این پاتک ها شدید بود که بارها این جاده بین نیروهای ما و عراقی‌ها از صبح تا غروب بیش از ۴، ۵ بار دست به دست شد، صدای زنده یاد حاج احمد متوسلیان در نوارها هنوز ضبط است که با برادر ما آقای محسن رضایی صحبت می‌کند. شهید خرازی، شهید کاظمی، زنده یاد حاج احمد متوسلیان سه فرماندهی بودند که به همراه برادران ارتش از رودخانه کارون عبور کردند و در دل شب خودشان را به جاده اهواز – خرمشهر رساندند که برای دشمن قابل تصور که نبود، دشمنی که در اطراف رودخانه کارون بود وقتی هوا روشن شد تازه فهمید که ۱۵ کیلومتر پشت سر او نیروها قرار دارند و این سرسختی در روزهای آخر عملیات بیت‌المقدس بیشتر شد، کم‌تر کسی بود که زخمی نشده باشد، خصوصاً در فرماندهان. عموم فرماندهانی که جنگ را اداره می‌کردند زخمی بودند عموماً یا به سر یا به دست و پا باند داشتند مثل زنده یاد حاج احمد متوسلیان در داخل آمبولانس در حالت خوابیده روی برانکارد عملیات را اداره می‌کرد.

شب در داخل قرارگاه کربلا جلسه‌ای تشکیل شد که آن زمان قرارگاه مرکزی اداره جنگ بود. همۀ فرماندهان جنگ، جوان بودند یعنی بالاترین سن ۲۵ و ۲۶ سال بود، بحث سر این بود که امکان ادامۀ عملیات نیست فکر می‌کنم ۱۷ روز از عملیات می‌گذشت. همۀ چهره‌ها پر از باروت، سیاه، پر از خاک، چشم‌ها از فرط خستگی رمق باز شدن نداشت! واقعاً این طوری بود. من معتقد هستم که اگر خداوند که قطعاً این‌طوری خواهد بود برای کسانی که اخلاص داشتند، همۀ آن‌ها را یا کسانی که شهید شدند مشمول این آیه بکند که این‌ها در فردای قیامت عمل خودشان را می‌بینند:

« يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿٦﴾ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ﴿٧﴾وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ﴿٨﴾ » (زلزال: ۶-۸).

عمل خودش را ولو به اندازۀ ذره‌ای می‌بیند، نه نتیجۀ عمل را عین عمل را. آن عمل‌ها دیدنی است، آن چشم‌های قرمز شده از فرط خستگی، بی‌خوابی، ۱۷ روز بی‌خوابی پیوسته! یقیناً کسانی از عملیات ثامن‌الائمه که درگیر جنگ شدند تا پایان بیت‌المقدس به پشت جبهه برنگشتند و خیلی مجروحین مجروحیت‌شان را در داخل جبهه مداوا کردند خیلی‌ها نذر کرده بودند تا خرمشهر آزاد نشود و از روی جاده آسفالت اهواز – خرمشهر به پشت جبهه برنگردند.

آن شب جلسه‌ای بود یکی از شهدای محراب هم آنجا بود شهید صدوقی یا یکی از شهدای محراب دقیقاً در ذهنم نیست کدام‌شان بودند بحث سر این بود که امکان ادامۀ عملیات نیست یا ما باید چند هفته تجدید قوا کنیم و بعد عملیات را مجدداً آغاز کنیم آنجا بحث شد تقریباً خیلی‌ها در این موضوع متفق بودند که چنین اتفاقی باید بیفتد،‌ شهید باقری بلند شد صحبت کرد.

حسن باقری یک جوان به تعبیر حضرت آقا مقام معظم رهبری ژنده‌پوش ژولیده‌ای بود ایشان فرمودند: من یک وقت به سوسنگر رفتم، بنی‌صدر فرمانده کل قوا بود بنا شد برادران ارتش و سپاه بیایند طرح خودشان را برای شکستن محاصره سوسنگر بگویند. فرمودند: برادران ارتش آمدند طرح خودشان را گفتند همه تحسین کردند. فرمانده ارتش نشست، نوبت به سپاهی‌ها رسید. فرمودند: من نگاه کردم ببینم این سپاهی کیست که می‌خواهد گزارش عملیات را بدهد دیدم یک جوان ژنده پوش ژولیده ای که یک اورکت گشادی تنش بود بلند شد. فرمودند: همین‌طور که او بلند شد من قلبم هُری پایین ریخت _ با همین تعبیر _ گفتم: الآن است که او خراب کند و بنی‌صدر با همه خباثتی که دارد آن‌ها را سرزنش کند. بعد فرمودند: او شروع به حرف زدن کرد، همین‌طور که حرف می‌زد من قد می‌کَندم، و بنی‌صدر با همۀ خباثتش گفت: احسنت! و او حسن باقری بود!

حسن بلند شد و در جمع فرماندهان صحبت کرد، اگر بخواهیم آن را به غزوات پیامبر تشبیه کنیم، یک خطبه غرایی خواند که ما روزها است داریم به مردم وعده می‌دهیم. خرمشهر محاصره است. درست هم بود ما مدت‌ها است که داریم به مردم قول می‌دهیم و مطرح کردیم خرمشهر محاصره است، با چه رویی می‌توانیم پشت جبهه و دشمن را رها کنیم؟ صحبت کرد و مهم‌ترین بخش صحبتش همین جملات بود.

این کلمات تأثیر اساسی در تغییر روحیه‌هایی گذاشت که کلام آن‌ها هم به حق و درست بود تصمیم گرفته شد عملیات انجام بگیرد و این سه جوانمردی که ذکر کردم سه، فرمانده دلاوری بودند که آمدند و ما متحیرانه‌ترین و جسورانه‌تر از این عملیات در تاریخ جنگ‌هایمان نداریم نبرد سنگینی بود و کار بزرگی بود که از بین دو جبهۀ دشمن، دشمن را دور بزنیم به طوری که راه مفر و فراری برای او باقی نماند. شهید کاظمی و حسین خرازی از کنار نهر خیّن، شهر را محاصره کردند و از سمت شمال توسط زنده یاد حاج احمد متوسلیان شهر محاصره شد و آن حادثه عظیم و بزرگ اتفاق افتاد و شهر خرمشهر آزاد شد.

ویژگی سوم وسعت عملیات فتح خرمشهر

نکتۀ مهم خرمشهر که به عنوان روز ملی نام گذاشتند، جدا از ویژگی‌های برجستۀ این پیروزی که از حیث وسعت، وسیع‌ترین عملیات‌های ما بود.

ویژگی چهارم پردستاوردترین عملیات

از حیث دستاورد، پردستاوردترین عملیات ما در صحنه جنگ بود نسبت به همه عملیات‌ها که قبل و بعدش انجام دادیم.

ویژگی پنجم تأثیر روانی سیاسی و نظامی فتح خرمشهر

نکتۀ مهم تأثیر روانی، سیاسی و نظامی فتح خرمشهر در اندیشۀ تجاوزکارانۀ دشمن بود.

این فتح به عنوان شکست واقعی دشمن تلقی شد، به چند دلیل: اولاً دشمن آن قدر روی خرمشهر تبلیغ کرد هم در شروع جنگ وقتی خرمشهر را گرفت و هم بعداً وقتی که بحث حمله به خرمشهر و بحث عملیات بيت‌المقدس در طول این بیست و چند روز مطرح بود صدام مدعی بود اگر ایرانی‌ها بتوانند خرمشهر را تصرف کنند، من کلید بصره را به آنها خواهم داد. لذا بیت‌المقدس یک میزان روانی برای پیروزی و شکست بود.

دوم خرمشهر بود خرمشهر مهم‌ترین شهر ما بود که در اسارت دشمن بود، تأثير روانی فتح خرمشهر آن قدر بالا بود که دشمن بلافاصله از همه جبهه‌های دیگر عقب‌نشینی کرد، یعنی خرمشهر آن ضربۀ قاطع پایانی و نهایی بود که دشمن را در داخل خاک ما به طور کامل به شکست کشاند، لذا تأثیر آن در سرنوشت جنگ و طبیعتاً در سرنوشت انقلاب نیز بسیار اساسی و مهم و سرنوشت‌ساز بود.

به همین دلیل فتح خرمشهر نسبت به همۀ فتوحات دیگر ما، ارزش ویژه‌ای داشت. البته همۀ عملیات‌ها مهم بودند. بدون هر کدام از آن‌ها، چه طریق‌القدس، چه عملیات ثامن‌الائمه و چه عملیات فتح‌المبین امکان نداشت ما به خرمشهر دست پیدا بکنیم این نکته اول عرض من، گرچه وقت من محدود است.

ضرورت زنده نگه‌داشتن یاد دوران دفاع مقدس

اما نکتۀ دیگری که من در سالروز فتح خرمشهر به ذهنم می‌آید در ایــن جـمـع جـوان عرض بکنم این است. من همیشه در بحث سالگرد جنگ هم این را می‌گویم که چرا ما این قدر بر جنگ، سالگرد جنگ، یادواره‌های جنگ، بزرگ‌داشت جنگ، سالروز عملیات‌های جنگ اصرار داریم؟ جنگ یک امر پسندیده‌ای نیست چرا این قدر اصرار داریم؟ آیا ما از خونریزی، کشتار خوشمان می‌آید؟ چه عاملی وجود دارد که در جمهوری اسلامی این قدر اصرار بر یادآوری جنگ وجود دارد؟

تأثیر فرهنگی دفاع مقدس در جامعه

من چند عامل را به عنوان عامل اصلی این جنگ بیان می‌کنم این جنگ هزاران شاهد دارد، قطعاً نمی‌شود از جنگ به نام صرف جنگ یاد کرد، تصور من این است که در بُعد فرهنگی هیچ چیزی به اندازۀ جنگ تأثیر فرهنگی بر جامعه ما نداشته است، تأثیر فرهنگی جنگ به اندازۀ خود انقلاب در مسائل سیاسی و دیگر گونه‌های سیاسی بود، جنگ یک فرهنگ ناب عملی را خلق کرد که امروز در جامعه ما متداول است و از بالاترین شئون تا عادی‌ترین شئون را شامل می‌شود و هر میزان هم که بالا باشد که امروزه بالاترین شأن شرعی حکومتی و قانونی جامعه ما ولایت فقیه است، ایـن شـأن شرعی بزرگ و عظیم هم نسبت به فرهنگ – نه ابداعی جنگ – بلکه فرهنگ اصیل دینی ما بوده که در جنگ تبلور و عینیت پیدا کرد به طور واقعی، همه گیر و فراوان به ظهور رسید و به آن افتخار می‌کنیم.

مقام معظم رهبری این چفیه را که یکی از تعلقات و یکی از نشانه‌های جنگ است همیشه دور گردن خودشان دارند شاید مفاهیم متعددی داشته باشد اما یکی از مفاهیمی که من خودم از زبان ایشان شنیدم این است که این متعلق به یک جمع ارزشمندی است، یک نشان از یک فرهنگ است آن فرهنگی که در جبهه خلق شد امروز از بالاترین‌شان تا پایین‌ترین‌شان را در برمی‌گیرد فرهنگ بسیجی است. به کاستی‌های ما نگاه نکنید و بخواهیم در کاستی‌هایمان این فرهنگ را بررسی کنیم، نه آن فرهنگی که ما دیدیم و عجیب بود و امروز هم به هر میزانش و هر گرمی به هر کسی بخورد او را متحول می‌کند. لذا امروز وقتی شما می‌خواهید یک مرجع را برجسته‌تر از یک مرجع دیگر قرار بدهید، عادی‌ترین و زیباترین کلامی که می‌توانیم پیدا بکنید که عام‌پسند باشد می‌گویید مرجع بسیجی، رهبر بسیجی، رئیس‌جمهور و سردار بسیجی، خودش یک شأن بزرگی دارد، اما وقتی این پسوند به آن داده می‌شود آن را از همه شئون دیگر متمایز می‌کند و هر آنچه ما در دوران تاریخ خودمان در روایات و احادیث نسبت به اخلاق اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شنیده بودیم، نسبت به اخلاق انصار و اصحاب، آنها تماماً در این جنگ تبلور پیدا می‌کرد.

نمونه‌هایی ناب از فرهنگ دفاع مقدس

نمونه اول

یک بسیجی را دیدم که دنبال تک‌تیرانداز عراقی می‌گشت، به‌سختی او را پیدا کرد و بعد به سمت او رفت که چندین نفر را هم زخمی کرده بود به سمت او نشانه‌گیری کرد که او را بزند همین‌طور که نشانه‌روی کرده بود اسلحه‌اش را پایین آورد، گفتم: چرا نزدی؟ گفت داشت آب می‌خورد! نوجوانانی که به وضعیتی از نظر معنوی، روحی، روانی رسیدند که بی‌همتا و بی‌نظیر بودند.

نمونۀ دوم

در یکی از عملیات‌ها برادری داشتیم دانشجوی رشته مهندس مکانیک بود، در بحبوحۀ عملیات به ما خبر دادند که پسرش در تصادف کشته شده است، بچه ۵‌، ۶ ساله بود خانواده‌اش نگران بودند، منتظر بودند پدر بیاید رضایت بدهد تا بچه را دفن کنند ما مطلع شدیم فکر می‌کردیم خودش اطلاع ندارد، من او را صدا کردم نامش مهدی بود.

خیلی جنگ با صفا بود، این القاب و سردار در آن نبود، عمومی‌ترین کلمه رایج در جنگ برادر بود، برادر همت، برادر قاسم، برادر احمد، حسین و غیره، عمومی‌ترین کلمه رایج در جنگ و پایین‌ترین و بالاترین‌شان همین بود آن قدر عادی بود که وقتی آن سردار بزرگ و ارزشمند که آن فداکاری عظیم را برای ملت ایران کرد و برای همیشه خودش را مفقودالجسد کرد، به تعمیرگاه می‌آید و به تعمیرگاه لشکر خودش می‌گوید این روغن ماشین من را عوض کن! می‌گوید مگر نمی‌بینی من دارم لباسم را می‌شویم می‌گوید من لباس تو را می‌شویم تو روغن ماشین من را عوض کن! او مشغول تعویض روغن ماشین شهید باکری می‌شود و او مشغول شستن لباس چرب تعمیر‌کار!

من مهدی را صدا زدم.گفتم مهدی یک بهانه‌ای درست کردم. گفتم: جنگ طولانی می‌شود به صلاح نیست تو باشی بهتر است تو به مرخصی بروی بعد تو برگرد معاون تو به مرخصی برود، اولاً وقتی وارد سنگر من شد برخلاف همیشه خیلی شاد و خندان بود، جنگ خیلی سختی داشت، مهمات نداشتیم بنزین و سوخت نبود، ماشین در گل گیر می‌کرد وقتی می‌گفتند یک لشکری در یک عملیات بزرگی ده هزار گلوله دارد، شب فرمانده، گردان‌ها را جمع می‌کرد با آنها صحبت می‌کرد می‌گفت ما ده هزار گلوله داریم همۀ این‌ها نیم ساعت آتش نمی‌شد! خندید، گفت: من عقب جبهه بروم! می‌فهمی چه داری می‌گویی؟! گفتم: بله می‌فهمم چه می‌گویم. گفت من می‌دانم تو برای چه این حرف را می‌گویی به خاطر پسرم می‌گویی؟ من امروز شنیدم. او امانتی بود که خدا به من داده بود و من تماس گرفتم گفتم بچه را دفن کنند و رضایت بدهند راننده را آزاد کنند!

بعدها در عملیات دیگری آمدم. یک روحانی بزرگواری به من گفت: خوب است روز پاسدار است، روز پاسدار بگیریم و پاسدار نمونه معرفی کنیم. من هم خام شدم و گفتم: عجب چیز خوبی است یک اجتماعی کوچکتر از اجتماع شما بود، من بالای چنین سکویی آمدم و درباره جنگ و سپاه صحبت کردم گفتند: می خواهیم پاسدار نمونه انتخاب کنیم همین طور که داشتم صحبت میکردم همه بچه ها را یکی یکی می دیدم. مهدی هم عقب نشسته بود و دستش زیر چانه‌اش بود و من او را می‌دیدم داشت گوش می‌داد گوش همه تیز شد که پاسدار نمونه کیست؟ میدانید ما در طول ۸ سال جنگ یک نفر تشویقی نداریم؟ در این ۸ سال یک نفر برای مدال دادن و درجه دادن مطرح نشد؟ و هیچ کس چنین توقعی به ذهنش خطور نمی‌کرد آن وقت از همان بالا گفتم: پاسدارهای نمونه از جمله مهدی زندی، همین را که میگفتم نگاهش می‌کردم دیدم مانند یک شمع دارد آب می‌شود و به زمین می‌رود شکست بعد مثل ابر بهار اشک می‌ریخت همه نگاه می‌کردند که افراد آمدند، زیر بازوهای او را گرفتند و بلندش کردند فقط برای این که من جلوی بچه ها از رو نروم بالا آمد همین طور که هق هق گریه کرد و لبانش می‌لرزید این بسته را با دست لرزان از من گرفت و به من گفت: به من ظلم کردی، چنین فرهنگی بود!

نمونه سوم

آن جوان، نوجوان سال سوم دبیرستان بود، بسیجی بود به جنگ آمد و دیگر نرفت، در همه عملیات‌ها بدون استثنا زخمی می‌شد. در عملیات، آخر والله روده‌هایش در نایلون کنار پهلویش چسبانده شده بود! آن وقت زمزمه می‌کرد

یاران همه رفتند افسوس که جامانده منم

حسرتا این گل خارا همه جا رانده منم

پیر ره آمد و طریق رفتن آموخت

آن که نارفته و جامانده منم

و می گریست!

ملی‌ترین جنگ

آدم‌های عجیب عاشق عارف و صادقی بودند. تمام جنگ را نگاه کنید ما ملی‌تر از جنگ خودمان نداریم ،شیعه سنی کرد، بلوچ، فارس قومیت‌های مختلف از شهرهای مختلف در آن حضور داشتند با یک صمیمیت عجیبی بودند.

آسیب شناسی روایت‌گری دفاع مقدس

لذا جا دارد جنگ آن‌طور که بود نگاشته شود و آن‌طور که بود به تصویر کشیده شود. من همه جا این حرف را می‌زنم آنچه از جنگ نمایش داده می‌شود با واقعیت جنگ خیلی فاصله دارد جنگ پر از تدبیر و درایت بود پر از دقت بود. در همه عملیات‌ها دشمن از ما قدرتمندتر، بود در ابعاد، نظامی، تجهیزات آن چیزی که در صحنه جنگ فراوان بود، معنویت فداکاری ایثار از خود‌گذشتگی هر شب عملیات، هزاران استشهادی وجود داشت، نه یک استشهادی لذا جا دارد جنگ آن طوری که حقیقت جنگ است بیان شود و گفته شود و به نمایش گذاشته شود.

سخن پایانی

ان‌شاء‌الله خداوند همه کسانی را که در این کار دستی دارند و امکانی دارند ان‌شاء‌الله موفق بدارد و این شب را بر همۀ شما مبارک کند و شهدای عزیز و بزرگوار این شب را و فردای این عملیات، با شهدای کربلا و اهل بیت عصمت و طهارت عليهم السلام محشور بگرداند و به همه ما توفیق بدهد که راه شهیدان را ادامه بدهید و شرمنده آن‌ها نباشیم.

 

 



دیدگاهی ثبت نشده است