ویدیوکست | مدیریت مهدی
شهید حاج قاسم سلیمانی: من صحنه عجیبی از این باکری دیدم. هم صحنه شهادتش را و هم صحنه دیگری.
یک شخصیت برجستهای، مهندس. سه برادری که مفقود شدند هر سه. یکی قبل از انقلاب و دو تا در صحنه جنگ.
در یک گودالی بود در آن سنگر. آن وقت حسین [خرازی] زخمی شده بود،
دستش قطع شده بود، در عملیات خیبر. برادرش شهید شده بود.
برادر مهدی، حمید، خودش یک شخصیتی بود، یک مبارز بود، یک اندرزگو بود در قبل از انقلاب.
جنازهاش آن ور پل شحیطاط جا مانده بود. بچههای تخلیه شهدا اصرار میکردند به مهدی.
آن وقت مهدی به روی خودش نمیآورد. من نمیدانستم. حس نمیکردم برادرش شهید شده.
برادر شهید شدن ساده نیست. کمر را تا میکند. حس نمیکردم. هیچ بروزی نداشت. آمدند پیشش گفتند ما میتوانیم برویم حمید را بیاوریم.
گفت اگر دیگر شهدا را میتوانید بیاورید حمید را بیاورید. این مدیریت، خب این میشود که امروز مثل یک مرجع تقلید، تقلیدش میکنند.
این فرماندهان قابل افتخار هستند.
دیدگاهی ثبت نشده است