توضیحات
عنوان | توضیحات |
تعداد صفحات | 232 |
ابعاد | رقعی |
نویسنده | احمد یوسفزاده |
انتشارات | مکتب حاج قاسم |
نوبت چاپ | اول 1403 |
درباره کتاب:
کتاب باران گرفته است ماحصل ساعتها مصاحبه و گفتوگو با خواهر، برادران و اهالی روستای کودکی شهید حاج قاسم سلیمانی است که با زبانی بسیار شیرین و صمیمی به نگارش درآمده است. ماجرای حاج قاسم در این کتاب از سالهای پیش از تولد او آغاز میشود. جزئیات زندگی عشایر روستای قناتملک و رسم و رسوم جاری در آن گوشه از استان کرمان، بازیگوشیهای کودکانۀ حاج قاسم و قصههایی که از بزرگترها میشنید، روزهای نوجوانی و بالندگی او در کنار پدر و مادری سختکوش و مؤمن و موارد بسیار دلنشین دیگری که برای نخستین بار از این مرحلۀ زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی روایت میشوند.
برشی از کتاب:
حسن گفت: «آیتالله خمینی رو میشناسی؟» قاسم گفت: «نه!» شروع کردند به معرفی او. هرچه آنها دربارۀ آیتالله خمینی بیشتر میگفتند، قاسم برای شنیدن مشتاقتر میشد.میخواست بداند این مردی که از او به نیکی یاد میکنند کیست.سید جواد از جیبش عکس مردی روحانی و میانسال با عینکی بر چشم را درآورد و گرفت جلوی چشمان قاسم. زیر عکس نوشته شده بود: «آیتالعظمی سید روحالله خمینی». قاسم حیرتزده به عکس سید روحالله خمینی نگاه میکرد.سید جواد گفت: «میخوای این عکس رو به تو بدم؟»قاسم عکس را گرفت و مدتها به آن خیره شد.
دیدگاهی ثبت نشده است