فیلمسازِ امروز برای برگشتن به گذشته نیازمند نحوی زندهشدن دوبارۀ حس است. برخلاف فیلمساز دیروزی که رابطهاش با واقعه به شکل بیواسطه رخ داده و خود را در اصل نیازمند «تفسیر» آن میبیند، فیلمساز امروزی میخواهد خودِ واقعه را دوباره بسازد و آن را احساس کند. این ممکن نیست مگر بهمدد رابطه متعین با رخداد و شخصیت. فیلمساز نیاز دارد برای احساس شراکت با گذشته، آن را ابتدا به شکل واقعهای تاریخی و متعین بازسازی کند. اتفاقی که در شماری از فیلمها افتاده است. یعنی روند تولید فیلم از خواندن یک واقعه به شکل خالص و بیواسطه شروع شده است. تولید فیلم از ابتدا در مقام ایده، نه از یک «تفسیر» بلکه از یک شخصیت متعین، مثلا ساختن داستان زندگی یک فرمانده شهید شروع شده و بعد احیانا به تفسیر رسیده است. این اتفاق، روند متفاوتی است که در آثار متاخر سینمای جنگی ما رخ داده است.